این روزها

این روزها

این روزها

و دیگر هیچ...

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان
پیوندها

یک دقیقه ببند آن فک را!

  • پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ
  • Mer lin
گفتمت این همه نگون بختی
اینهمه فقر را نمی بینی؟
روز و شب در هوا و حال خودت
گردش روز و شب نمی بینی؟

حرف بیهوده میزنی بسیار
چون که بی دردی در میان همه
در خیالت شدی به ما سرور
چون شبانی و ما همه چو رمه

کم کن این ننگ و این تعصب را
طعنه بر خود بزرگ بینی، زن
یک دقیقه ببند آن فک را
حرف صد من یه غاز، بیش مزن
  • Mer lin

نظرات  (۴)

  • ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۴
  • اقای ناشناس
    • :)
    پاسخ:
    چرا آقای ناشناس؟؟
  • ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۹
  • ناشناس
    • چرا واقعن؟ پاسخگو باش :|
    پاسخ:
    حالا پاسخگو خواهم بود فقط شما معرفی بنما خود را!!
  • ۲۰ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۷
  • ناشناس
    • عاغا وقتی منو نمیشناسید چی بگم؟ درسته خیلی صمیمانه برخورد میکنم ولی دلیل نمیشه آشنا باشم :|
    راجه به پستت هم خیلی شاکی شدم بزنم هکت کنم عایا؟
    پاسخ:
    خب نام نام خانوادگی شهر محل سکونت را بگویید تا آشنا شویم راجع به این پست یا پست بعدیش؟؟ گوناه ندارم آیا؟
  • ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۲
  • روزالی پیرسون
    • عجب شعری.... اول فکر کردم عارفانه ست بعد دیدم دعوای یه آقا با خانم توی شعر!!!
    پاسخ:
    خیلی متشکر راستش ایده اش یهویی اومد به ذهنم کلا با دیدن کسایی(مخصوصا طرف مخاطبم مرد بوده!!) که تو کاری که توش جاهلن و علم ندارن نظر کارشناسی میدن و حق به جانب میشن و به قولی حرف صد من یه غاز میزنن یه جوری میشم ممنون که سر زدی به این کلبه درویشی ما
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم